الان از طریق ایمیل محقق ارجمند ژاپنی جناب آقای دکتر نائوفومی آبه که این روزها در ایروان است متوجه شدم که سری جلد اسناد فارسی ماتنادران منتشر شده است. ایشان متذکر شده اند که این مجلدات در آکادیمیه بارگذاری شده است. متن ذیل بخشی از نامه ایشان است:
ماده ۹۸۰ از قانون مدنی مصوب ۱۳۱۳ شمسی را که خواندم حال خوشی پیدا کردم. این ماده ذیل "تابعیت" آمده است.
بنا به این ماده، کسانی که به "امور عام المنفعه ایران" خدمت یا مساعدت شایانی کرده باشند و همچنین اشخاصی که دارای عیال ایرانی و از او اولاد دارند و یا دارای مقامات عالی علمی متخصص در امور عام المنفعه هستند و تقاضای ورود به تابعیت دولت شاهنشاهی را مینمایند در صورتی که دولت ورود آنها را به تابعیت دولت شاهنشاهی صلاح بداند بدون رعایت شرط اقامت ممکن است با تصویب هیئت وزراء به تبعیت ایران قبول شوند. (مجموعه قوانین موضوعه مصوبه دوره نهم قانونگذاری از ۲۴ فروردین ماه ۱۳۱۲ تا فروردین ۱۳۱۴، اداره قوانین و مطبوعات مجلس شورای ملی، چاپخانه مجلس، چ۳، ۱۳۲۹، ص ۱۲۰)
این ماده اهمیت و جایگاه امور عام المنفعه را در نگاه قانونگذاران آن سالها به نمایش می گذارد. جنبه مهمی از آدمیت که مرزهای ی را در نوردیده است. تلاشی که امروزه آن را به عنوان فرار مغزها و مهاجرت نخبگان معرفی می نمایند. بنظر می رسد این ماده قانونی از قوانین اروپایی اقتباس شده باشد، البته اقتباسی با پیچیدگی های ایرانی، از جمله «تصوییب هیئت وزراء». اصلی که بهرحال سبب شده در طول سده های اخیر ملیت های مختلف به امید زندگی بهتر، سرمایه و اندوخته علمی خود را نه برای وطن که به موطن جدید تقدیم نمایند، و چه بسا با تغییر اسم و مذهب در شکل گذرنامه جدید و دو تابعیتی شدن.
در آن سر دنیا
بازی های رایانه ای ذهنها را تسخیر کرده است
پولهایی که تا دیروز بپای شاعران و گلفروشان ریخته می شد
امروز صرف خونبارترین بازی ها می شود
بازی
دلار
اسلحه.
در آن سر دنیا
مهندسان تراشه ها و پیچها
محو سرانگشتان عاشق ترین انسانها هستند
تا دستی آهنین را خنیانگر نمایند
حال آنکه دست سرد مسخ ترین انسان نما، گرمترین و تیزروترین پاره آهن را بر سرخ ترین قلبهای تپنده می چکاند.
امروز کارنگوروها، تا توانستند به عمق ناشناخته ترین دشتها گریختند،
وقتی پرچم ها نیمه افراشته شد
و باد بوی خون را تا غروب برد
و مردی سیاه چشمانش را بست
و صدای موذن در گلو ماند.
زیر سنگینی قلبم دارم خفه می شوم
در پژوهشگاه ها کاوشگران شیفته هوش، شبانه روز مدهوش دست ساخته های خود هستند:
قلب های سفید رباتیک
چشم های شیشه ای رباتیک
دست های کابلی رباتیک
در همان جای دنیا
قلبهای مسخ شده
چشمان دوربینی
کورکورانه ماشه ها را می فشارند
گوسفندها سراسیمه سرازیر دشت ها شدند
و
ابرهای کبودِ اشکبار، آلپ را احاطه کردند
و
رودها
از چهره چاک چاک کوهها مویه گر شدند
چونان موذنی محزون که گاه و بیگاه از حادثه ای دردناک خبر می دهد.
جمعه بعد از ظهر در حالی که باران نم نم می بارید رفتم نبش خیابان ۱۲ فروردین.
پرسیدم کتاب کیلویی چند. گفت دو هزار تومان. خوشحال شدم چون چند روز قبل کیلویی هزار و پانصد بود.
گفتم گاری و ترازو را بیار پای آن ماشین. کمی من من کرد. گفت چند جلد است گفتم حدود ۶۰ جلد. دوستش را صدا زد تا پول قرض کند.
تا رفت پول بگیرد بیایید کتابها را چیدم روی ترازوی دیجیتال. بیش از ۴۱ کیلو را نشان داد. شد ۸۳ هزار تومان.
قند تو دلم آب شد. پول دادم تا برای بچه های افغانی یا ایرانی چندتا مداد و پاکن یا مقداری کاغذ تهیه کنند تا دوستی، همزیستی، همدردی، و توحید را مرور کنند.
بعد از کتاب فوق العاده به عبارت دیگر که دربارة روند فراگیری زبان ایتالیایی مؤلف بود یکراست رمان دلچسب ببر سفید را شروع کردم.
در اواخر آذر ماه در مسیر بازگشت از آرشیو به منزل به انتشارات نیلوفر سرزدم تا اگر کتاب جومپا لاهیری بنگالی الاصل به نام به عبارت دیگر با ترجمه امیرمهدی حقیقت را دارد بخرم. ناشر آن را نداشت. دو روز بعد آن کتاب را در کتابفروشی افق پیدا کردم، پس از کلی جستجو.
مدیر نیلوفر که تازه از سفر فرنگ برگشته بود فکر کرد کتاب دارد که می تواند برای من جالب باشد. وی این کتاب حدوداً ده سال قبل چاپ کرده بود، رمان ببر سفید از نویسنده ای هندی . خوشبختانه به دلیل چاپ سه هزار نسخه ای آن هنوز چند نسخه از چاپ اولش را داشت. تا چند جمله ای را از صفحات مختلف را تندخوانی کردم فهمیدم که با ذائقه ام سازگار است نا مژده دقیقی را دیدم خیالم راحت تر شد. اما هنوز فکرم مشغول اثر لاهیری بود که چند روز قبل در کتابفروشی سروش چند سطری از آن را خوانده بودم و سبک و زبانش برایم تازه بود و تأثیرگذار.
اما سبک و زبان و فصل بندی آراویند آدیگا نیز شگفت انگیز است. واقعا جایزه بوکر ۲۰۰۸ حق او بوده است. کتابی در هفت روز یا هفت فصل، درباره دگرگونی جامعه جهانی که به نفع ببر سفید تمام می شود تا با توجه به پس زمینه های فرهنگی جامعه هندوستان علی الخصوص دو شهر دهلی و بنگلور گذشته و خانواده خود را به کلی فراموش کند و از فردی که قاعدتاً می بایست همچنان حلوایی می بود به پولی با پول و ماشین و الگو برداری از طرز زندگی اربابش بتواند مدیر یک استارتاپ شود.
ترجمه خانم دقیقی روان و هنرمندانه و پر کشش است.
هر از گاهی مجموعه هایی چند برگی یا چند صد برگی از مکتوبات، استفتائات، احکام و قراردادها (اسناد شرعی) دوره قاجار پیدا می شود. بررسی این مجموعه ها آشکار می سازند که تعداد اسناد شناخته شده نسبت به تعداد اسناد تولید شده در آن بسیار ناچیز است. مثلاً، امروز از مجموع حداقل از 3575 فقره ثبت شده در یکی از چندین محکمه شرع شیراز فقط هشت فقره از آنها را در دست داریم. همچنان که از مجموع 6277 فقره سندی که محکمه ای دیگر تولید و ثبت کرده فقط دو فقره را سراغ داریم. این آماری است که اخیراً در ضمن فهرست نویسی و بررسی قریب به هزار فقره سند در مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی به دست آورده ام.
فقط می توانم بگویم مراکز آرشیوی لازم است روی گردآوری و خریداری مجموعه های شخصی و اوراق پراکنده بیش از پیش متمرکز شوند. این کار می تواند کیفیت تحقیقات تاریخی، اقتصادی، اجتماعی، مذهبی را در دوره های مختلف از جمله دوره قاجار متحول نماید.
ان شاء الله این فهرست در سال آینده شاید با تیراژ صد الی دویست نسخه منتشر شود.
اخیراً چهاردهمین شماره فصلنامه آرشیو ملی مربوط به تابستان 1397 منتشر شده است. در این شماره، ترجمه ای از یکی از جدیدترین مقالات تاریخی آرشیوی درباره تاریخ تهران دوره قاجار نوشته پرفسور دو منتشر شده است. این مقاله که به اقلیت های مذهبی توجه ویژه دارد یکی از مقالات مربوط به خاورمیانه است که در سری کتابهای موسسه مطالعات زبانها و فرهنگ های آسیا و افریقا دانشگاه مطالعات خارجی توکیو منتشر شده است.
ترجمه این مقاله نسبتا مفصل کار مشترکی است از دکتر نائوفومی آبه و من.
در بحبوبه جابه جایی مدیریت در مجله تاریخ ایران دانشگاه شهید بهشتی بود که تصمیم گرفتم مقالة «دلایلى براى عدم اعتبار وقف نامه مورخ 1271 ه.ق» را برای فصلنامه آرشیو ملی بفرستم.
این مقاله بزودی در نهمین شماره آن مجله که مربوط به بهار 1396 است چاپ شد.
موضوع آن وقفنامه ای که یکی از اهالی خراسان است که در حین زیارت عتبات عالیات نزد یکی از معروف ترین علمای قزوینی ساکن کربلا رفته تا وقفنامه ای بی عیب برای او بنویسد اما ماحصل کار آن چنان که باید نشده است.
هفت سال است که در مسیر کار تا خانه و حتی در روزهای تعطیل کتابفروشی ها و دست دوم فروشی ها و حاشیه فروش ها را چک می کنم.
یکی از موضوعات قابل توجه افزایش روزافزون کتابهای چپ است.
چهارشنبه پانزدهم اسفند حدود چهل عنوان از آنها را یکجا در حاشیه خیابان دیدم. فکر کنم همگی متعلق به مجموعه یک نفر بوده اند.
از بهمن ۵۷ تا سالهای شصت مدام می شنیدم که بزرگترها می گفتند کتابها و جزوه را جمع کردم دادم بردند چال کردن یا ریختند توی جوی آب یا رودخانه.
تعجب می کردم که آن کتاب ها اسم نداشتند چون کتابهای مدرسه ام اسم داشتند: فارسی و علوم و ریاضی و اجتماعی و . . هرچند بعدا فهمیدم این اسم ها خیلی اسم نیستند. فقط اسمی است برای جدا کردن موضوعی آنها از یکدیگر.
حالا با دیدن این چهل عنوان آن هم با توجه به اسمها و شعارهایی که روی دیوارها هجی می کردم و درست و مغلوظ می خواندم تقریباً مطمئنم این کتابهای کهنه و قارچی و بو گرفته بخشی از همزادهای آنها کتابهای نو گور به گور و خمیر شده اند:
۱. از مارکس تا مائه تسه ون، آموزش انقلاب کارگری
۲. لنین درباره جنبش آزادبخش ملیالان از طریق ایمیل محقق ارجمند ژاپنی جناب آقای دکتر نائوفومی آبه که این روزها در ایروان است متوجه شدم که سری جلد اسناد فارسی ماتنادران منتشر شده است. ایشان متذکر شده اند که این مجلدات در آکادیمیه بارگذاری شده است. متن ذیل بخشی از نامه ایشان است:
چند سال پیش وقتی اول بار کتاب زندگی نامه اثر آلن شلستون با ترجمه حسن افشار منتشره توسط نشر مرکز را می خواندم متوجه بودم که چه کتاب نغزی است.
از زمان انتشار و مطالعه آن کتاب نغز تاکنون چند زندگی نامه خوانده ام شاید تا همین یکشنبه شب زندگی من پابلو نرودا از همه جالب تر بود چیزی شیرین تر از به خاطرات یک مترجم محمد قاضی.
اما، هیپی اثر پائولو کوئلیو چیز دیگری است، غیرقابل مقایسه با آن دو دیگر. نمونه اعلای یک زندگی نامه نو آن چنان که ویرجینیا وولف توصیف کرده است.
اما،هیپی یک چیز دیگر هم هست اثری کاملا خلاقانه ماحصل کار یک استاد چیره دست که می تواند رشک هر انسان شناسان و تاریخ نگاری نوگرایی را برانگیزد.
الان از طریق ایمیل محقق ارجمند ژاپنی جناب آقای دکتر نائوفومی آبه که این روزها در ایروان است متوجه شدم که سری جلد اسناد فارسی ماتناداران منتشر شده است. ایشان متذکر شده اند که این مجلدات در آکادیمیه بارگذاری شده است. متن ذیل بخشی از نامه ایشان است:
در بحبوبه جابه جایی مدیریت در مجله تاریخ ایران دانشگاه شهید بهشتی بود که تصمیم گرفتم مقالة «دلایلى براى عدم اعتبار وقف نامه مورخ 1271 ه.ق» را برای فصلنامه آرشیو ملی بفرستم.
این مقاله بزودی در نهمین شماره آن مجله که مربوط به بهار 1396 است چاپ شد.
موضوع آن وقفنامه یکی از اهالی خراسان است که در حین زیارت عتبات عالیات به سراغ یکی از معروف ترین علمای قزوینی ساکن کربلا رفته تا وقفنامه ای بی عیب برای او بنویسد اما ماحصل کار آن چنان که باید نشده است.
چند سال پیش وقتی اول بار کتاب زندگی نامه اثر آلن شلستون با ترجمه حسن افشار منتشره توسط نشر مرکز را می خواندم متوجه شده بودم که چه کتاب نغزی است.
از زمان انتشار و مطالعه آن کتاب نغز تاکنون چند زندگی نامه خوانده ام شاید تا همین یکشنبه شب زندگی من پابلو نرودا از همه جالب تر بود چیزی شیرین تر از خاطرات یک مترجم محمد قاضی.
اما، هیپی اثر پائولو کوئلیو چیز دیگری است، غیرقابل مقایسه با آن دو دیگر. نمونه اعلای یک زندگی نامه نو، آن چنان که ویرجینیا وولف توصیف کرده است، البته با ندیده گرفتن برخی سطرهای سربسته. وی در این سفرهای آزاد به دنبال نویسنده شدن بودن است. مسیری را که در سال ۱۹۷۰ هوایی از برزیل به هلند پیموده و از آنجا بطور کاملا اتفاقی به همراه چند هیپی دیگر سوار بر اتوبوسی که راننده اش یک پزشک انگلیسی بوده با کرایه ۷۰ دلار از آمستردام تا استانبول و ایران و نپال طی نموده است.
از طریق ایمیل محقق ارجمند ژاپنی جناب آقای دکتر نائوفومی آبه که این روزها در ایروان است متوجه شدم که سری جلد اسناد فارسی ماتناداران منتشر شده است. ایشان متذکر شده اند که این مجلدات در آکادیمیه بارگذاری شده است. متن ذیل بخشی از نامه ایشان است:
هر از گاهی مجموعه هایی چند برگی یا چند صد برگی از مکتوبات، استفتائات، احکام و قراردادها (اسناد شرعی) دوره قاجار پیدا می شود. بررسی این مجموعه ها آشکار می سازند که تعداد اسناد شناخته شده نسبت به تعداد اسناد تولید شده در آن بسیار ناچیز است. مثلاً، امروز از مجموع حداقل 3575 فقره ثبت شده در یکی از چندین محکمه شرع شیراز فقط هشت فقره از آنها را در دست داریم. همچنان که از مجموع 6277 فقره سندی که محکمه ای دیگر تولید و ثبت کرده فقط دو فقره را سراغ داریم. این آماری است که اخیراً در ضمن فهرست نویسی و بررسی قریب به هزار فقره سند در مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی به دست آورده ام.
فقط می توانم بگویم مراکز آرشیوی لازم است روی گردآوری و خریداری مجموعه های شخصی و اوراق پراکنده بیش از پیش متمرکز شوند. این کار می تواند کیفیت تحقیقات تاریخی، اقتصادی، اجتماعی، مذهبی را در دوره های مختلف از جمله دوره قاجار متحول نماید.
ان شاء الله این فهرست با تیراژ صد الی دویست نسخه ای بزودی منتشر شود.
چند سال پیش وقتی اول بار کتاب زندگی نامه اثر آلن شلستون با ترجمه حسن افشار منتشره توسط نشر مرکز را می خواندم متوجه شده بودم که چه کتاب نغزی است.
از زمان انتشار و مطالعه آن کتاب نغز تاکنون چند زندگی نامه خوانده ام شاید تا همین یکشنبه شب زندگی من پابلو نرودا از همه جالب تر بود چیزی شیرین تر از خاطرات یک مترجم محمد قاضی. ولی هیپی اثر پائولو کوئلیو چیز دیگری است، غیرقابل مقایسه با آن دو دیگر. نمونه اعلای یک زندگی نامه نو، آن چنان که ویرجینیا وولف توصیف کرده است. با وجود این، اگر وقتی نوشته "آقای پاموک، آیا شما واقعا این ماجراها را از سرگذرانده اید؟" را خوانده باشی این جمله را حتما خوانده ای که " اینکه آنچه می خوانیم نه دقیقا محصول تخیل است و نه دقیقا واقعیت؛ چیزی است که هم خواننده و هم نویسنده می دانند و بر سر آن توافق دارند." (پاموک، اورحان. رمان نویس ساده نگر و رمان نویس اندیشمند. ترجمه علیرضا سیف الدینی. نیلوفر، ۱۳۹۲:ص ۴۵)
وی در این زندگی نامه جاده ای به دنبال حقیقت است هرچند که خودش می گوید به دنبال نویسنده شدن است. شاید نویسنده شدن همان حقیقتی بوده که در بیست و سه سالگی از آن سر دنیا او را به خانقاهی در استانبول خاموش در استانبول کشاند. سماع صوفیانیه ای که در برزیل تماشا کرد و معنی آن را در خانقاهی خاموش درک کرد.
در این زندگی نامه چند شخصیت را گام به گام یا فصل به فصل یا ورق به ورق بخوبی و لایه لایه معرفی می کند و یا شاید در واقع خودش را. سماعی که در سال ۱۹۷۰ هوایی با پرواز مستقیم از برزیل به هلند که روزگاری از مراکز هیپی های آزاد بود، شروع می شود. و در هلند اسیر بتی می شود به نام کارلا در همراهی با کارلا که او را با خود همسفر مسیر آمستردام تا نپال می کند اما در استانبول از او جدا می شود حال آنکه قبل از آن همیشه کارلا دیگران را رها می کرده است.
کارلا و دیگران هم معلوم نیست واقعا به نپال رسیده باشند یا نه؟
هیپی جوهره اندیشه پائولو است. شاید با خواندن این اثر بشود بهتر پائولو را در سایر آثارش درک کرد. واکاوی حقیقت بدون اتکا به اصول عرفانی و فلسفی د انشگاهی بلکه برپایه سیر و سلوک قصه و کندوکاو ذوقی .
از طریق ایمیل محقق ارجمند ژاپنی جناب آقای دکتر نائوفومی آبه که این روزها در ایروان است متوجه شدم سری جدید فرامین فارسی (Persian Decreen) ماتناداران مربوط به دوره نادری در سال ۲۰۰۸ منتشر شده که از طریق آکادیمیه قابل بارگذاری است. متن ذیل بخشی از نامه ایشان است:
بعد از کتاب فوق العاده به عبارت دیگر که دربارة روند فراگیری زبان ایتالیایی مؤلف بود، رمان دلچسب ببر سفید را شروع کردم.
در اواخر آذر ماه در مسیر بازگشت از آرشیو به منزل به انتشارات نیلوفر سرزدم تا اگر کتاب جومپا لاهیری بنگالی الاصل به نام به عبارت دیگر با ترجمه امیرمهدی حقیقت را دارد بخرم. ناشر آن را نداشت. دو روز بعد آن کتاب را در کتابفروشی افق پیدا کردم، پس از کلی جستجو.
این کتاب حدوداً ده سال قبل در سه هزار نسخه چاپ شده بود لذا عجب نبود که هنوز چند نسخه از چاپ اولش را ناشر داشت. تا چند جمله ای از صفحات مختلف را تندخوانی کردم فهمیدم که با ذائقه ام سازگار است نام مژده دقیقی را که دیدم خیالم از صحت ترجمه راحت شد.
اما هنوز فکرم مشغول اثر لاهیری بود که چند روز قبل در کتابفروشی سروش چند سطری از آن را خوانده بودم و سبک و زبانش برایم تازه بود و تأثیرگذار.
سبک و زبان و فصل بندی آراویند آدیگا نیز همانند لاهیری روان و موثر است. واقعا جایزه بوکر ۲۰۰۸ حق او بوده است. کتابی در هفت روز یا هفت فصل، درباره دگرگونی جامعه جهانی که به نفع ببر سفید تمام می شود تا با توجه به پس زمینه های فرهنگی جامعه هندوستان علی الخصوص دو شهر دهلی و بنگلور گذشته و خانواده خود را به کلی فراموش کند و از فردی که قاعدتاً می بایست همچنان حلوایی می بود به پولی با پول و ماشین و الگو برداری از طرز زندگی اربابش بتواند مدیر یک استارتاپ شود.
ترجمه خانم دقیقی روان و هنرمندانه و پر کشش است.
درباره این سایت